نقدی بر داستان بیوتن نوشته ی مهندس رضا امیرخانی

 

من منتقد ادبی نیستم و نقد ادبی هم نمی کنم، لیکن دوست می دارم تا نکاتی که در این کتاب و درباره آن دیده ام به قلم بسپارم.

تا کنون نوشته های جذاب و پر فروشی را از این نویسنده ی جوان کشورمان بر خوان کتاب فروشیها دیده ایم. ارمیا، ازبه، من او، ناصر ارمنی و ... .

و "بیوتن" دومین رمان بلند اوست که به تازگی وارد بازار نشر و کتاب شده است و کتابی است جذاب و پرکشش.

کتاب برای نشر به انتشارات علمی و فرهنگی سپرده شده  و کسانی که به نمایشگاه کتاب امسال سری زده اند، مطمئنا به این انتخاب خرده خواهند گرفت. برخورد بد و عدم توانایی ناشر در ارائه ی چنین کتابی واضح و دردآور بود و گذشته از آن این ناشر توانایی ارائه ی کتاب را به قشر علاقمند امیرخانی ندارد و ظاهرا چنین عزمی هم در او نیست.

اما به خود کتاب و متن آن بپردازیم.

نویسنده، توانایی زیادی در بازی با کلمات و بازی های زبانی دارد. به خوبی از کلمات و معانی متفاوت آنها استفاده میبرد و حال که در داستان بیوتن به لطف فرهنگ آمریکایی زبان های عربی و انگلیسی و فارسی و ... دور هم جمع شده اند نویسنده می تواند توانایی خود را به خوبی به نمایش بگذارد. از اوج های این بازی زبانی اسخراج اسم خشی و سوره "یس" است که حتی خود نویسنده را نیز به هیجان واداشته.

 امیرخانی در بیوتن نه تنها نوعی تفکر را به خواننده ارائه می کند بلکه بسیار فراتر از آن، نوع و چگونه فکر کردن را ارائه می دارد. بسیار قوی می تواند روی طرز تفکر مخاطب و سیستم فکری او تاثیر بگذارد و او را به تفکر خود نزدیک کند. البته این به خودی خود بد یا خوب نیست و باید به صورت کاملتری مورد مداقه قرار گیرد. به طور مثال با اختراع کلماتی همچون نیمه ی سنتی و مدرن ذهن شاکله ی تفکر را در مخاطب پایه ریزی می کند و ابزاری به او می دهد تا افکار و تاملات و اعتقداتش را در آن نظام نظم بخشد تا خودش نیز شاهدی باشد بر تفکراتش.

اتفاق دیگری که توجه مخاطب را بر می انگیزد دید عرفانی و مقدسی است که امیر خانی به مقوله ی "هم سری" دارد. او در این کتاب نیز مانند کتب قبلیش، ازدواج و نزدیکی بدنی را چنان مقدس می داند که جرات ورود به آن را، نه به خود راه می دهد و نه حتی به شخصیت های جانبی و کناری داستانش. گویی این مهندس جوان خود هنوز با این مسائل درگیری شخصی دارد و البته این وسواس و دقت مطمئنا دوای بسیاری از دردهای جامعه ی ماست و مخاطب را از بی بند و باری عشقی و عاطفی برحذر می دارد. البته این عدم وصال ریشه ای هم در زرنگی و تیزهوشی نویسنده دارد که می داند نباید به این مقوله وارد شود.

 

این مطلب ادامه خواهد داشت.ان شاء الله